ببین. تو دیگه واقعا معرکهای. داری من رو به خاطر چیزایی که حق منه و نمیخوامشون زجر میدی. تو دیگه واقعا معرکهای. نمیخوام. بزار برای کسی که بهش نیاز داره؛ برای کسی که همه آبروش رو میزاره تا اونُ به دست بیاره؛ من نمیخوام. باشه. مال منه. اما نمی خوام. ول کن دیگه.
دوشنبه 86 دی 3
, ساعت 12:42 صبح |[ پیام]
فکر نکن حالا که دارم میرم بخوابم اعتراضی ندارم. نه!
دوشنبه 86 دی 3
, ساعت 12:40 صبح |[ پیام]
ای نغمه گر عشق بردی تو ز هوشم...
آواز تو گردید آویزهی گوشم...
آواز تو گردید آویزهی گوشم...
دوشنبه 86 دی 3
, ساعت 12:37 صبح |[ پیام]
من دارم میرم بخوابم. تو نمی خوای بخوابی؟ من وقتی می خوابم، دست کم چند نفر از شرم راحت میشن. تو چی؟ امتحان کن.
دوشنبه 86 دی 3
, ساعت 12:35 صبح |[ پیام]
اینک که ز تو دورم و مهجور
در خلوت خود خسته و رنجور
نفرین به تو ای چشم غزلخوان
کردی تو دلم را ز خودم دور
در خلوت خود خسته و رنجور
نفرین به تو ای چشم غزلخوان
کردی تو دلم را ز خودم دور
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 9:25 عصر |[ پیام]
اینقدر بدم میاد از آدمهایی که زرت و زرت عهد میشکونن.
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 6:28 عصر |[ پیام]
دفتر اومدنی پونصدتومان لبوی داغ خورده بودم ها!
اما نمیخواستم دلش بکشنه!
اما نمیخواستم دلش بکشنه!
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 6:6 عصر |[ پیام]
خندهای اینکی من را گرفت
شور حال اینکی با دل سرشت
اینکم باید روم اما نمی دانم چرا
حال و هوی اینکی من را گرفت
شور حال اینکی با دل سرشت
اینکم باید روم اما نمی دانم چرا
حال و هوی اینکی من را گرفت
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:57 عصر |[ پیام]