این همه حرفی که مثلا حسن یا خودم اینجا می نویسیم ؛ اگه اینجا نبود کجا باید می نوشتیم؟
فکر کنم مجبور می شدیم برای این خزعبلات هم یه پست توی وبلاگ هامون بزنیم.
به هر حال فکر می کنم اینک به طور غیر مستقیم به محتوای وبلاگ هامون کمک کرده.
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 2:1 صبح |[ پیام]
براش نوشته بودم ... فکر نمی کردم عقده از دلش باز بشه .
البته هنوز هم نگفته اما بوی طوفان میاد.
خدایا مگه این دل من چقدر جا داره؟ هااان
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 2:0 صبح |[ پیام]
< language=java>
>
فکر می کردم همیشه مطالبی را می خوانیم که برای ما جالب است. واقعا اینک منی به این ناجالبی برای تو جالب است.
جدا اینکه من دلی دارم از فرش های حجره کثیف تر و کهنه تر و پاخورده تر ، برای تو زیباست؟
چی بگم؟!
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 1:58 صبح |[ پیام]
برم برسم به درسهام اینجا خیری توش برای ما نیست :دی
سه شنبه 86 بهمن 30
, ساعت 4:6 عصر |[ پیام]
اول سلام
ببینم پسر تا حالا شده تو کمی کسی رو درک کنی؟!!
نه جدی دستت رو بزار طرف چپ سینه ات ببینم اصلا چیزی اون تو سر و صدا می کنه یا نه؟!
سیب زمینی.
ببینم پسر تا حالا شده تو کمی کسی رو درک کنی؟!!
نه جدی دستت رو بزار طرف چپ سینه ات ببینم اصلا چیزی اون تو سر و صدا می کنه یا نه؟!
سیب زمینی.
سه شنبه 86 بهمن 30
, ساعت 4:5 عصر |[ پیام]
چطور میتونی باور نکنی؟! هان! اصلا چطور میتونی شک کنی بهم؟!
همین!
همین!
سه شنبه 86 بهمن 30
, ساعت 3:56 عصر |[ پیام]
ای بابا احسان جان کی دستش به جدایی رسیده که ما هی میگی اگه دستم به جدایی برسه!!!
اما در کل باهات موافقم
اه هر روز فاصلهی قم - کاشون دور تر میشه
اما در کل باهات موافقم
اه هر روز فاصلهی قم - کاشون دور تر میشه
سه شنبه 86 بهمن 30
, ساعت 3:45 عصر |[ پیام]
اینقدر به من نگاه نکن. آخر مگه تو می دونی که توی دلم چه خبره که این طور خیره شدی ه من؟!! هااان!
سه شنبه 86 بهمن 30
, ساعت 3:43 عصر |[ پیام]
اخه عزیزم من اگه بیل زن برا خودم می زدم
دارم می رم برای دل علی پا جلو بزارم.
دوشنبه 86 بهمن 29
, ساعت 4:25 عصر |[ پیام]