باغچه ی خانه یشان باغبان می خواست. چندین ماه بود رسیدگی نشده بود. آن شاخه های هرزه را چه کسی با دستان نخراشیده اش، می چیند.
پنج شنبه 87 تیر 6
, ساعت 12:1 صبح |[ پیام]
لحظه ی رفتن را با برچسب خروج ممنوع تغییر داد و زیباتر کرد.
پنج شنبه 87 تیر 6
, ساعت 12:0 صبح |[ پیام]
خب درس و مدرسه و کودکستان:دی! تموم شد و سه ماه تعطیلی شروع شده. حق داره لحظه شماری کنه بعد از چندین ماه واسه دیدن.
چهارشنبه 87 تیر 5
, ساعت 11:59 عصر |[ پیام]
آدمهای با احساس و بی احساس زیادند. شاید بی احساس ها بیشتر. اون هم توی این زمونه.
چهارشنبه 87 تیر 5
, ساعت 11:58 عصر |[ پیام]
خیلی جالبه. در اوج عصبانیتش واسه دوستم شکلک... می فرستم. از ذوقش میگه دلم برات تنگ شده یه قرار با هم بزاریم.
چهارشنبه 87 تیر 5
, ساعت 11:57 عصر |[ پیام]
وقتی بحث سیاسی می کنه از رابطمون می ترسم. مخصوصا وقتی حرف احمدی نژاد و...هیچی
چهارشنبه 87 تیر 5
, ساعت 11:55 عصر |[ پیام]
به سرو گفت کسی میوه?ای نمی?آری؟
جواب داد که آزادگان تهی دستند
که ره به عالم دیوانگان ندانستند
چهارشنبه 87 تیر 5
, ساعت 7:42 صبح |[ پیام]