از کجا معلوم؟! شاید از بس آن‏ها ما را به چشم بی‏دین نگاه کردند، کم‏کم باورمان شد که بی‏دینیم. حالا کارمان به جایی رسیده‏ است که بوق بی‏دین‏ها شده‏ایم.
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:28 صبح |[ پیام]
تا همین چند وقت پیش، متن چت‏هامان را هم داشتم... که الان توی کوه خضر افتاده است. اگر می‏خواندی و می‏دیدی لحن صحبت را... با من هم‏نظر می‏شدی. وقتی اصالت، بی‏دینی مخاطب باشد، به مخاطب فشار می‏آید!
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:25 صبح |[ پیام]
چون فکر می کردی اینجا نوشته م می نویسم اینجا.
جعل می کنیم کلمه حسودمرگ را برای آن حس حامد!
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:23 صبح |[ پیام]
نبوده‏ای... نمی‏دانی... خبر نداری...
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:23 صبح |[ پیام]
خواهم گفت اشک ریخته ام. خواهی گفت لابد پیاز پوست می کنده ای
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:19 صبح |[ پیام]
همیشه از شما چند نفر نفرت داشتم؛ از این که به جای راست‏چین، وسط‏چین می‏نوشتید، از این که هیچ کس را در جمع خود راه نمی‏دادید، از این که هی اینتر می‏زدید،‏ از این که آن همه مغرور بودید. هیچ وقت نتوانستم از قلم زیبای شما چند نفر لذت ببرم!
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:11 صبح |[ پیام]
خب با بچه ها بودن همینه دیگه
آهنگ خاله ریزهنیلز، خونه مادربزرگه .خاله قورباغه
حامد کله گنده داره حسن چشم قلمبه داره
چه بچه هایی
وای الانم که آهنگ میتکمان گذاشته
 جمعه 86 آذر 23 , ساعت 12:4 صبح |[ پیام]
به کوری چشم دشمنان اسلام، زنده‏باد رئیس‏جمهور مکتبی!
سلامتی دشمنان ضد ولایت فقیه صلوات!
آقا بحث اینک رو سیاسی نکنید!
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 11:57 عصر |[ پیام]
حامد عکس خدا رو پاره می کنی
شعرای نبوی می‌خونی
به احمدی نژاد فحش می‌دی
بگم بیان.....کنن
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 11:46 عصر |[ پیام]
حسن بیا دست تو رو هم بگیرم
تو که همش مغمومی همش گریه می کنی
بیا یکی از این اکس نت ها رو بهت بدم
البته با اینکه خودت اینکاره‌ای ولی این دفعه بیا ازدست من بگیر
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 11:44 عصر |[ پیام]
<   <<   76   77   78   79   80   >>   >