امروز بعد از ناهار بحث ازدواج کلبه احزان کشید به رضاخان
با آقای فضل، که ازدواج یکی رو به هم زده بود و آقای آهستان که آمار چند ازداج جدید رو داشت
منم از کلاسم افتادم .آخر بحث خیلی با حال بود
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 3:13 عصر |[ پیام]
خیلی سخته وقتی یه بخشی از احساساتت رو هیچ وقت نتونی بیرون بریزی. یه بخشی رو هیچ وقت نتونی به کسی بگی.
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 3:7 عصر |[ پیام]
چند وقتیه قلبم خیلی راحت تر تیر می کشه. خیلی زودتر. خیلی بی بهانه تر...
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 3:2 عصر |[ پیام]

فانم کم شده، انگری هم هستم. سوشیال هم که خیلی وقته رو به کمی گذاشته.
.شکر.


 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 2:17 عصر |[ پیام]
کار نشریه دانشجویی را انجام دادم. کمر درد می‏کند. دوست‏داشتم کنار بچه‏ها باشم. ولی کمرم درد می‏کند. مفتی مفتی از پا افتادم.
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 2:6 عصر |[ پیام]
دارم مطلبی می‏خوانم درباره‏ی سه‏گانه‏ی فرمان‏آرا (خانه‏ای روی آب، یک بوس کوچولو، بوی کافور عطر یاس). نویسنده، تیتر مطلبش را گذاشته: «بوی آب، عطر بوس»!
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 1:55 عصر |[ پیام]
هنرجویان عزیز، استخر این هفته به جای جمعه‏ی ساعت یازده، امروز یعنی پنج‏شنبه ساعت 5 بعد از ظهر، خواهد بود. منتظر حضور خیس‏تان هستیم.
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 1:42 عصر |[ پیام]
آنالیتیکس گوگل امکانات جدید و به درد‏بخوری را اضافه کرده است. مقایسه‏هایش خیلی بهتر شده است.
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 1:28 عصر |[ پیام]
کافه کلمه فیروزه دارد راه می‏افتد؛ شاید هفته بعد بتوانیم محفل را در کافه‏‏کلمه برگزار کنیم.
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 1:26 عصر |[ پیام]
اومدم نت...تا میام صدای بچه هام در میاد.غر می زنن.می‏گن:«وای!مامان دوباره رفت سراغ نت...»تا به باباشون شکایت نکرده ان، برم ناهارشون بدم و گرنه...
 پنج شنبه 86 آذر 22 , ساعت 11:27 صبح |[ پیام]
<   <<   81   82   83   84   85   >>   >