از امروز تا دیروز یک روز گذشته... جملهم اشتباه بود؟
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 11:52 صبح |[ پیام]
سیمهایم داشتند میمردند؛ دلم نیامد بازی را ادامه دهم. در خانه هیچ غذایی وجود نداشت و حتی هیچ پولی که بشود با آن برای سیمهای کوچکم غذا تهیه کنم. فقط یک استخر بزرگ!
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 11:49 صبح |[ پیام]
حامد میخواهد یکدست بازی کند. من میشوم تماشاچی.
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 11:22 صبح |[ پیام]
استاد منطقمون میگفت: این لحظه...این لحظه....این لحظه.... هیچکدوم قابل ثبت نیست، چون تا وارد هر لحظه میشی، لحظه بعد فرا میرسه. اما تو اینک، تموم لحظات قابل ثبته. همین.
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 10:56 صبح |[ پیام]
تا فردا فقط یک روز دیگر مانده است!
یا علی مدد(ی)...
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 10:32 صبح |[ پیام]
شدهام قائممقام کارگروه داستاننویسی مدرسه هنر؛ علی و مهدی هم در گروه ما هستند. برنامهریزی کردهایم که در مورد پرسپکتیو روایی کار کنیم.
سه شنبه 86 آذر 20
, ساعت 12:9 صبح |[ پیام]
نسخه جدیدی از سیمز را روی سیستمم نصب کردهام... بنده خدا علی هم معتادش شده است.
دوشنبه 86 آذر 19
, ساعت 11:55 عصر |[ پیام]
با اینکه دکتر ممنوع کرده خوردن نوشابه رو، اما نمیدونی چه حالی میده!!!
دوشنبه 86 آذر 19
, ساعت 9:6 عصر |[ پیام]