مجاهد را معرفی کردن برای انجام کار، من تا ساعت 3 بیدار بودم ... خودم قبول کردم ... زندگی همینه دیگه ... اینقدر از این جمله بدم میآد ... زندگی همینه دیگه ... اه اه ...
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 1:34 عصر |[ پیام]
چند روزه یه طرح توی ذهنمه؛ اما هنوز خیلی خامه؛ هر چی توی ذهنم می گردم نمی تونم براش یه فضای خوب پیدا کنم؛ احتمالا بندازمش دور. مامااااان. من دوسش دارم؛ نمی تونم دورش بندازم...
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 1:33 عصر |[ پیام]
انگار دائما باید نگران باشم. نگران خودم، دیگران... کارها... حتی کارهای دیگران ... آخه چارقد به تو چه ربطی داره که دلشورش را گرفتی !!
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 1:32 عصر |[ پیام]
بعضی وقت ها یه چیزی می نویسیم توی وبلاگ مون که کسی براش کامنت نمیزاره؛ حتا تبلیغات چی ها! این یعنی این که حتا تبلیغات چی ها هم بر اساس نوشته ها کامنت تبلیغاتی میزارن. نتیجه آخر این که خیلی از کامنتای تبلیغاتی با درست نوشتن ما هیچوقت گذاشته نمیشه.
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 1:31 عصر |[ پیام]
گفته اند:
گر زخمی از او خوردی/ صد طعنه به مرهم زن
گر زخمی از او خوردی/ صد طعنه به مرهم زن
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 1:22 عصر |[ پیام]
موری تمام تابستان را کار میکرد و دانه جمع میکرد؛ و ملخی تمام تابستان را به بازیگوشی گذراند. وقتی زمستان آمد، ملخ آه در بساط نداشت ولی مورچه از درد سینه مینالید. (وودی آلن)
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 12:45 عصر |[ پیام]
چند وقت قبل یه فیلم شبکه چهار داد به نام سکرت. که شاید فیلمه اما امروز اثبات شده می باشد و اونم اینکه آینده رو دقیقا با خواست امروز می سازیم. حتما ببینینش. شاید اونموقع کمتر کشک نوش جان کنین.
چهارشنبه 86 آذر 28
, ساعت 12:23 عصر |[ پیام]