اصل القضیه در تیتر القضیه بود....نُچ... تو کَتَم نمیره.
 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 12:19 عصر |[ پیام]

زندگی کشکه.
کشک خوردن داره .
علی الخصوص اگه مال دهات باشه و از شیر گوسفند باشه
پس زندگی دهاتی خوردن داره ...


 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 12:16 عصر |[ پیام]
زیبا دیدن، زیبا دیدن، زیبا دیدن. زیبا ببین تا همه چیز واقعا زیبا بشه.
 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 12:3 عصر |[ پیام]

با رگبارهای تند بهاری، آمدنت را به تماشا نشستم. با اولین اشعه های آفتاب تابستون، گرمای بودنت را حس کردم. با برگریزان پاییزی، نسیم عشق تو بر دیواره های قلبم وزیدن گرفت. و با اولین برف سرد زمستون با نبودت ، وجودم ذوب و دنیا به آخر رسید.


 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 12:1 عصر |[ پیام]

زندگی، زندگی، زندگی، زندگی
محبت، محبت، محبت، محبت
عشق، عشق ،عشق، عشق
کلماتی فله‏ای تر از این کلمات شنیده‏ای


 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:56 صبح |[ پیام]
چارقد، شما‏ها، از نور، منبر نت ....
وای چقدر درد سر
 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:42 صبح |[ پیام]
و اینک پسورد اینک را عوض کردیم ...

 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:35 صبح |[ پیام]
بسه. نقد فیلم، اونم از جانب یه بیننده بی تجربه و خونگی، بسسسسسسسسسه.
 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:6 صبح |[ پیام]

جالبه که حتی ملانی گاهی به اسکارلت و شخصیت محکمش غبطه میخورد. و دوستی و خواهری با اسکارلت یکی از آرزوهای دیرینه اش بود. هرگز نه خود در مورد اسکارلت بد فکر کرد و نه اجازه داد کسی بد فکر کنه. چون اسکارلت رو آنگونه که بود میدید.


 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:5 صبح |[ پیام]

ملانی همیشه برام یه شخصیت عزیز و ملموس بود. اگه تونستی خودت رو آخر همه ببینی تبدیل میشی به ملانی. ملانی در همه چیز خودش رو آخر میدید. در فداکاری برا همنوع، در دوستی با اسکارلت، در همنشینی با عمه پیر، در عشق و حتی در مادر شدن.


 چهارشنبه 86 آذر 28 , ساعت 11:2 صبح |[ پیام]
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >