سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الآن در به درِ یه سایت برای آپلود فایل پی دی اف هستم!

همین!


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 2:57 عصر |[ پیام]

نمیدانم اینجا باید غزل خداحافظی مادرانه رو بخونم یا توی وبلاگ مادرانه پارسی بلاگ.کام؟


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 6:48 صبح |[ پیام]

نمیدانم اینجا باید غزل خداحافظی مادرانه رو بخونم یا توی وبلاگ مادرانه پارسی بلاگ.کام؟


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 6:48 صبح |[ پیام]

از تمام دوستانم ممنونم که مادرانه را از ابتدای کار حمایتش کردند.تشویش کردند که بنویسه.و از همه مهم تر مدیون داداش کوچیکه هستم که مادرانه توی مسیر خودش راه انداخت و رفت.اصلا مادرانه به اعتبار او بود که به راه افتاد. و گرنه کسی مادرانه رو از کجا می‏شناخت که بخواد حمایتش کنند؟؟؟


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 6:47 صبح |[ پیام]

رفتم خانه‏ی جدید.اما هنوز توش درست جا نیفتاده ام.از طرفی هم دلم نمیاد مادرانه رو رهاش کنم.شما بودین جای من،چه کار می کردین؟


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 6:44 صبح |[ پیام]

سلام.نمی‏دانم چرا اینک داره نفس نفس می‏زنه؟شما متوجهش می‏شوید؟


 چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 6:43 صبح |[ پیام]

سیه مستِ جنونم، وادی و منزل نمی‌دانم
به غیر از بحرِ بی پایان، دگر منزل نمی‌دانم...

لطفا اینقدر نگید چرا همش این کلمات را تکرار می‌کنی!


 یکشنبه 87 خرداد 5 , ساعت 2:5 عصر |[ پیام]

دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...
دی! شب!


 یکشنبه 87 خرداد 5 , ساعت 2:4 عصر |[ پیام]

دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...
دی! شب!


 یکشنبه 87 خرداد 5 , ساعت 2:4 عصر |[ پیام]

همان که داده غمم غمگسار خواهد شد...

دیشب چه حالی بودم...


 یکشنبه 87 خرداد 5 , ساعت 2:3 عصر |[ پیام]
<   <<   26   27   28   29   30      >