سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خودتم می‏دونی که بی‏خیال خیلی چیزا شده‏م. این خیلی چیزا خیلی بیش‏تر از خیلی چیزاییه که توی ذهن خیلیا میاد. به هر حال اگه قرار باشه یه چیزی بخوام همینه. خیلی دارم پشت سر هم تکرار می‏کنم یه حرف رو؛‏ اما برام مهمه. مهم البته شاید کلمه‏ی خوبی نباشه! نمی‏دونم


 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:36 عصر |[ پیام]

هیچ ترسی ندارم. راستش رو بخوای اون‏قدری که در این مورد کنجکاوم، ترس ندارم. اون‏قدری که دوست دارم بدونم قراره چیکار بکنی، نمی‏ترسم. نه که بدی نکرده باشم نه. خودت هم می‏دونی. ولی اون بخش کنجکاوی‏ش نمی‏ذاره این ترسه خودش رو نشون بده. 


 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:33 عصر |[ پیام]

اگه به یه چیز اعتقاد داشته باشم؛ فقط یه چیزا؛ فقط فقط فقط! اگه فقط به یه چیز اعتقاد داشته باشم، اینه که یه روزی هست که قراره حقم رو بزاری کف دستم.


 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:32 عصر |[ پیام]

شاید فکر کنی دارم خودم رو لوس می‏کنم اما باور کن؛ تو که می‏دونم باور می‏کنی چون خودت می‏دونی؛ اما باور کن فقط به این فکرم که چجوری می‏خوای حقم رو بزاری کف دستم.


 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:29 عصر |[ پیام]

بیش‏تر از هر چیزی منتظر اون روزم؛ که ببینم چجوری می‏خوای حقم رو بذاری کف دستم. که ببینم این همه سال انتظار چی رو می‏کشیدم. 


 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:28 عصر |[ پیام]
کجا تو موندگار شدی که روز ما سیاه شده؟
 دوشنبه 87 خرداد 13 , ساعت 1:13 عصر |[ پیام]

 آهای زاینده رود! تو چطور ادعا می کنی که زیباترین رود خانه ای؟در حالیکه کارون زیباروها را در خودش جای داده...چی میگی تو؟؟ < language=java>


 یکشنبه 87 خرداد 12 , ساعت 10:46 عصر |[ پیام]

چقدر پارسی بلاگ فرق کرده ها...خب منم برگشتم خونه مون.کار بدی کردم؟ < language=java>


 یکشنبه 87 خرداد 12 , ساعت 10:41 عصر |[ پیام]
استاد قمپز
 شنبه 87 خرداد 11 , ساعت 10:20 صبح |[ پیام]
نی همبون.
 جمعه 87 خرداد 10 , ساعت 11:10 عصر |[ پیام]
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >