امشب فهمیدم شهوت از لذت های کمرنگ است. آن قدر کم رنگ که حتا گریه اعصاب خرد کن یک بچه بتواند بر ان پیشی گیرد...
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 11:36 عصر |[ پیام]
امشب شاید یکی از لذت بخش ترین شبهای زندگی ام بود. یکی در میان شاید 5-6.
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 11:25 عصر |[ پیام]
به علی هم گفتم. من همیشه مقصرم. آن ها که تا امروز با من رابطه ای نداشته اند بدانند و عبرت بگیرند. من همیشه کارهایی می کنم که همیشه مقصرم. همیشه. همیشه. پس فکری به حال خودتان بکنید.
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 1:57 عصر |[ پیام]
می بینی؟ آدمای منفی همیشه خروجی منفی دارن. مثل من. راستش رو بخوای دوست دارم دربند مثبت و منفی نباشم؛ اما نمی شه.
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 1:53 عصر |[ پیام]
تو کلی عهد بستی، کلی قسم خوردی، کلی قول دادی؛ اما هزار تا دلیل و توجیه هم گذاشتی که به حرفای خودت عمل نکنی. اما به ما که می رسه همه چی سخت و سفته. همه چی منطقیه. دوست ندارم. حتا اگه خبری هم نباشه من نمی تونم با این اضطراب کنار بیام.
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 1:45 عصر |[ پیام]
ول کن اصلا. به درک. خوش به حال صدام. خوش به حالش که هر غلطی کرده، همه عشق و حالش رو کرده، اون دنیا هم لابد من نمی دونستم؛ لابد حرفش رو هم قبول می کنن. صدامه دیگه. یه خرده هم بزار با تو حرف بزنم.
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 1:43 عصر |[ پیام]
گور پدر زندگی؛ گور پدر زندگی؛ گور پدر و مادر و خواهر زندگی.
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 1:41 عصر |[ پیام]