علی می گه 4 ساعت از وقتت رو به من بده؛ خواستم بگم کاش یه ارزن ارزش داشت...
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 12:44 عصر |
[ پیام]
گفتم خوش به حال کی؟ گفت خوش به حال سایه؛ بعد یه خرده ترسید؛ گفت سایه ی مستور اینا. گفت خیلی ساده و ... . همین. خیلی ساده. امری باشه؟
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 12:41 عصر |
[ پیام]
خوش به حال شکارچی ها...
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 12:39 عصر |
[ پیام]
وقتی یه فایل ورد 2007 برات ایمیل میشه، دیگه نمی تونی با گوگل بخونیش؛ بدون اینکه دانلودش کنی...
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 12:21 عصر |
[ پیام]
وقتی خواستنی هستی که بخندی. وقتی دوست داشتنی هستی که هیچ مشکلی نداشته باشی و بتونی لبخند بزنی...
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 12:15 عصر |
[ پیام]
من میرم بخوابم. میشه اون تیکه از سقف که بالای سر منه رو بفرستی پایین؟ بی زحمت همراه با اذان صبح این کار رو بکن؛ که مُردنم یه جورایی همچین توی لحظات ملکوتی باشه.
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:10 صبح |
[ پیام]
راستی! تو که من رو میشناسی! حرف مفت زیاد میزنم. البته منظورم این نیست که عذاب این حرفام رو بهم هدیه نکنی. خیلی وقته حتا به آتیشتم راضیام؛ آخه مامانم گفته وقتی میبینی اونی که بیشتر از همه ازش انتظار داشتی بدتر از همه میشه، خودت رو بزن به احمقی.
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:7 صبح |
[ پیام]
میدونی که؟ من چند وقته خیلی حسودم. خیلی. به همه حسودیم میشه. حتا به گربهی نداشتهی خودم. اما الان به اونی که اون پایین یه چیزایی نوشته حسودیم شد.
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:5 صبح |
[ پیام]
حکما اگه یه بچه چهار ساله به خاطر کتک خوردن از مامانش باهاش قهر کنه، باید مامانه رو دار زد؛ چون دست کم عُرضه نداشته به بچه ش بفهمونه که کتک می تونه از سر دلسوزی باشه. یاعلی مددی!
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:2 صبح |
[ پیام]
حتا عرضه قهر کردن هم ندارم. به اندازه یه بچه 4 ساله هم عرضه ندارم که وقتی از مامانش کتک بیجا می خورده میگه قهر قهر قهر. چیه می خوای بگی اون بچه چهار ساله نمی فهمه؟ می خوای بگی بیجا بودن یا به جا بودن رو مامان باید تشخیص بده؟ باشه. راحت باش.
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:0 صبح |
[ پیام]