سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ببین! دست کم بهم کمک کن بفهمم هر غلطی کرده م تا حالا، تقصیر خودم بوده و به هیچ کس دیگه ای ربط نداشته؛ دست کم بهم کمک کن دیگه الکی به کسی دلم رو خوش نکنم.


 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:41 صبح |[ پیام]

غافل از این که یه عمره داری این حرفام رو می شنوی و عین خیالت هم نیست؛ انگار کن دارم برات جک می سازم؛ خنده دارم نه؟! حکما هستم؛ اون علامت تعجب هم اضافیه.


 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:40 صبح |[ پیام]
یعنی بدی های من در حق تو بیشتر از بدی های اون در حق منه؟ حتا اگه جوابت مثبت باشه، تحمل تو با تحمل من ... . می‏دونی؟ تقصیر من اینه که نمی گیرم بتمرگم. مشکل من اینه که فکر می کنم با این حرفا می تونم دلتُ یه تکون بدم.
 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:39 صبح |[ پیام]
حکما اگه یه گربه داشته باشم، نمیزارم گرمای تنم اذیتش کنه...
یاعلی مددی!
 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:34 صبح |[ پیام]

حکما حرف‏های یه آدم بی ارزش، بی ارزشه؛ یاعلی مددی!


 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:34 صبح |[ پیام]
من هم از اون شبا می خوام؛ همین شبایی که این پایین اومده؛ تو از من خوشت نمیاد؛ می دونم.
 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:33 صبح |[ پیام]

خیلی سخته. سخته. خداااا. کاش فردا صبحی در کار نبود؛ کاش همه چی همین جا تموم می شد. می ترسم؛ به خدا می ترسم؛ تو رو به کی آخه قسم بدم؟


 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:31 صبح |[ پیام]
توی این سال های کور و سیاه دست کم فهمیدم که معنای تقسیم کردن غم و شادی چیه.
 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 2:29 صبح |[ پیام]
این همه غری هم که میزنم همه ش الکیه؛ فقط میخام خودم رو راحت کنم. من مث کسی ام که میره وسط خیابون و عربده می کشه؛‏ فرقش اینه که من عُرضه ندارم و اون عرضه داره؛ همین.
 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 1:43 صبح |[ پیام]

حالا خودم به گور سیاه. دست کم یه چیزی می گفتی که به خاطر اعتماد بیش از حد به تو و حرفات کس دیگه رو امیدوار نکنم. اصلا می دونی چیه؟ هر چی هم تو تقصیر داشته باشی، خریت از منه. بی برو برگرد.


 یکشنبه 86 دی 2 , ساعت 1:42 صبح |[ پیام]
<   <<   66   67   68   69   70   >>   >